نقد های یگانه انگاران بر تثلیث: پاسخی به آخرین پست مناظره فیلیپ vs. مارکو
پوچ کردن نقد های یگانه انگاران بر تثلیث:
پاسخی به آخرین پست مناظره فیلیپ vs. مارکو
جناب مارکو، معارض ما در مناظره ی "تمایز خدای پدر و خدای پسر"، نگارش آخرین پست را بر عهده داشته و مطالبی مطرح نمودند که براستی سزاوار پاسخ و ردیه ای میباشند. دلیل نگارش این نوشتار این بود که مطالب ایشان، عموما اساس و پایه ی ایمان و آپولوجی مدالیسم بوده و رد آنها به به چم ویران نمودن اساس آپولوجی این نوآوری است که خود ارزش بسیاری دارد. دوم اینکه ، پیروان این بدعت در آینده نیز بدون شک این دلایل را بر ضد مسیحیت راستاگرا علم خواهند کرد. بدین روی، دادن یک پاسخ قاطع به آنان، جوابیه ی درخوری برای مسیحیان فریوردکیش، چه حال و چه در آینده، فراهم خواهد ساخت.
توصیه می شود، برای کسب یک پیشزمینه در باب این جستار، نوشتار زیر را مطالعه فرمایید:
پاسخنامه ی ما، پیرامون مقاله ی زیر خواهد بود:
ادامه بررسی مباحثه مارکو و فیلیپ درمورد تمایز خدای پدر و پسر ...
اعتراض شده که:
- ايشان [یعنی بنده، فیلیپ] زمانی که می خواستند به ما بفهمانند که ما تعلیم تثلیث را خوب درک نکردیم، دوباره اشتباه بعدی خود را مرتکب شدند و گفتند بسته به تعریف شخص ، خدا را می شود یک شخص یا 3 شخص دانست!!!! من چون می دانستم مسئله به این سادگی نیست به او گفتم عوامفریبید. جناب ف و امثال ایشان از جوان بودن کلیسای ایران نهایت سوء استفاده را می کنند و با یک سری اصطلاحات سنگین اما بی محتوا ، سعی در فریب ایمانداران دارند اگر مسئله به اين سادگي بود اين همه در تاريخ كليسا تثليثيان يهوديان را به قتل نمي رساندند چون مي توانستند مثل جناب فيليپ فكر كنند و بگويند يهوديان تعريف ديگري از شخص دارند پس به اين دليل بود كه به جناب فيليپ گفتم عوامفريب . (ویرایش فونت متن توسط فیلیپ)
متعرض در اینجا، مقصود ما را از تشخص یگانه و سه گانه ی فهم نکرده، چنانچه خود میگوید: "
می دانستم مسئله به این سادگی نیست"، البته نداشتن پاسخ، (بجای سکوت) ایشان را بر آن ساخت تا به ما تهمت عوام فریبی بزنند و به مسائل بی ربطی چون قتل یهودیان (!) و ... پناه ببرد.
و اما موضوع تشخص خدا:
بعد ایشان به یوحنا 5:17 اشاره کردند که به دلیل کمبود کاراکتر نتوانستم توضیح دهم. ولی برای پاسخ به ایشان به مکاشفه 22 اشاره کردم ، یعنی زمانی که تمام لعنت ها برداشته می شود و آخرین دشمن که مرگ است از بین می رود. و اشاره کردم که برای اولین بار در این باب با اصطلاح تخت خدا و بره برخورد می کنیم و می بینیم که بره ای که در سمت راست تخت ایستاده بود با تنها تخت نشین یک وجود شدند وبا اين حال بازهم تخت فقط یک نشیننده دارد که این تاکیدی بود بر اینکه پسر و پدر یک هستند که جناب ف به این مسئله پاسخ ندادند. چون فرنودی که داشتند که پدر و پسر در یک رابطه جاودانی هستند با این آیه فرو می ریخت.
مکاشفه 22، پیوندی با یوحنا 17 ندارد. فراز مد نظر از مکاشفه، نبوتی از اینده است، با این حال باب 17 از انجیل یوحنا، پیرامون مهر ورزیدن و جلال دادن پدر به پسر "پیش از آفریش" بوده که بوضوح، نشان تمایز این دو؛ حتی پیش از آفرینش (= در خود ذات خدا) میباشد.
در باب تخت نشین مکاشفه نیز بار ها و بارها پاسخ دادیم که تخت نشین، به عنوان ذات الهی معرفی شده است و در الاهیات مسیحی نیز ذات خدا مفرد و یگانه است. البته به نظر میرسد که این واژه ی "ذات" چندان به مزاج مودالیست های خوش نیامده، پس می آییم از مترادف کتاب مقدیش، "یهوه"، سود می جوییم. بر این اساس، تخت نشین، یهوه است(مکاشفه 4: 8 و 11 ؛ حزقیال 1: 28) و وحدانیت یهوه نیز اساس الاهیات تثلیثی را تشکیل میدهد. روابط درون ذاتی خدا هم هیچ پوندی با موضوع تخت نشین نداشته و نشان این است که معترض به کل، هیچ از الاهیات مسیحی نمیداند.
من سعی کردم به تمام خوانندگان بفهمانم که تمایز پدر و پسر در ذات الهی و انسانی آنها است و نه اینکه آنها دو شخص جدا باشند، برای همین در راند 3 این مسئله را شکافتم و جناب ف گفتند این ربطی به بحث ما ندارد که من اصلا چنین چیزی را قبول ندارم چون حتی اگر دقت کرده باشید از ابتدا به اصطلاح غیر کتاب مقدسی خدای پسر اعتراض کردم و باید کمک می کردیم تا خوانندگان تمایز کتاب مقدسی پدر وپسر را خوب درک کنند.
بدون شک، مدالیست ها تمام سعی خود را میکنند، تا به مردم، الاهیاتشان را بفهمانند. ولی میبایست مد نظر داشته باشند که هیچ چیزی را نمیتوان به زور بار مردم کرد و بهفماند. ایشان سعی خود را در ادعا کردن داشتند، ولی متاسفانه در ارائه ی فرنود خیر.
البته ما نیز ادعای تمایز و رابطه ی پدر و پسر، پیش از آفرینش (= جاودانگی) را داشته ایم و سه استدلال برایش مطرح کردیم:
استدلال نخست:
1.پدر در رابطه با پسر تعریف میشود.
2. پدر و پسر پیش از آفرینش (=جاودانگی=درذات خدا) وجود داشتند. (عبرانیان 1: 2) (کولسیان 1: 13 و 16)
پس:
3. پدر و پسر پیش از آفرینش در رابطه با هم بودند.
استدلال دوم:
1. "کلمه" (خدای پسر) و "متکلم" (خدای پدر) در رابطه با هم تعریف میشوند.
2. کلمه پیش از آفرینش (=جاودانگی=درذات خدا) وجود داشت. (یوحنا 1: 1-3)
پس:
3. کلمه پیش از آفرینش در رابطه با متکلم بود.
استدلال سوم:
1. مهرورز و محبوب در رابطه با هم اند.
2. پدر، پیش از آفرینش (=جاودانگی=درذات خدا)، به پسر مهر می ورزیده. (یوحنا 17: 24)
پس:
3. پدر و پسر، پیش از آفرینش در رابطه با یکدیگر بودند.
دلیل دومی که آوردم از کتاب اول تیموتاوس باب 2 آیه 5 بود که می گوید "زیرا خدا یگانه است و در میان خدا و انسان یک متوسطی است ، یعنی انسانی که مسیح عیسی باشد " و اشاره کردیم که این آیه به زیبایی استقلال عیسی انسان از خدای یگانه را بیان می کند و این آیه می توانست پاسخ معمای خیلی از تثلیثیان باشد و برای همین از جناب فیلیپ 3 سوال پرسیدیم:شفاعت این انسان به چه كسي بود؟ به پدر ، به روح القدس و پدر یا به هر 3 اقنوم ؟چون در اینجا از خدای یگانه صحبت شده و این خدای یگانه از دید تثلیثیان 3 شخص می باشد و جناب فیلیپ پاسخی دادند که بسیار باعث تعجب ما شد و این پاسخ نشان از این دارد که او در مخمصه عجیبی گیر کرده است. او گفت هر سه حالت ممکن است که با منطق کتاب مقدس چنین چیزی محال است. او گفت هم می تواند به پدر باشد که نقض این جواب در این است که پس تنها خدا پدراست و دو اقنوم دیگر خدا نخواهد بود. چون پولس در این آیه از خدای یگانه صحبت کرده است، همان خدای یگانه ای که از نظر تثلیثیان 3 گانه است. جواب دوم ایشان این بود که اشکالی ندارد که پسر به روح القدس و پدر شفاعت کرده باشد. ولی با شک جواب دادند و اضافه کردند که البته چون استناد قوی نداریم که پسر به روح القدس شفاعت کند نمی توانیم با قطعیت نظر دهیم که این جواب او نیز خواننده را نمی تواند راضی کند ، چون از دید کتاب مقدس روح القدس توسط پدر وپسر فرستاده می شود و حال چگونه امکان دارد که شخص سومی که توسط پسر فرستاده می شود خود پسر حال به او شفاعت کند؟حالت سوم این بود که پسر در ذات انسانی به هر سه اقنوم شفاعت کرده است. که مشکل این جواب این است که پسر در ذات انسانی با پسر در ذات الهی ارتباط برقرار می کند که این مسئله فرستاده شدن پسر را زیر سوال می برد.
ما همچنان پافشاری میکنیم که واسطه گری پسر، در هر چهار شکل (به پدر، به پسر، به روح القدس، به هر سه اقنوم) ممکن است. (ولی بایسته نیست) از نگر کتاب مقدسی، شکل نخست، (واسطه گری به پدر) و شکل آخر (واسطه گری به یهوه یا هر سه اقنوم) محتمل اند.
معترض، اعلام کرد که شکل نخست (واسطه گری مسیح انسان، تنها به پدر) از نگر تثلیثی ممکن نیست، چرا که در آن صورت، پدر تنها خدا خواهد بود.
در پاسخ میبایست ذکر کرد که بدون شک، پدر تنها خدا است (یوحنا 17: 3) و به همین ترتیب، پسر تنها خداست و روح القدس نیز تنها خدا ؛ چرا که خداوندی پدر، که همان خداوندی پسر و همان خداوندی روح القدس باشد، تنها الوهیت حقیقیست. سوتفاهم معترض از آنجایی ناشی میشود که پدر و پسر و روح القدس سه خدای متفاوت دانسته است، در صورتی که هر سه، یک خدا بوده و خداوندیشان بر یکدیگر منطبق (identical) است؛ که به تحقیق، همانا تنها خداوندی راستین میباشد. [1]
پس از آن معترض عرض کرد که واسطه گری به کل ذات الهی (= هر سه اقنوم پدر پسر و روح القدس) هم از نگر تثلیثی محال است، چرا که در آن صورت، ذات الهی پسر، در رابطه با ذات انسانی وی خواهد بود.
آری، ذات انسانی پسر، میتواند در رابطه با ذات الهی وی باشد، چرا که این دو طبیعت، متمایز اند، و این موضوع هیچ منافاتی با الاهیات مسیحی ندارد.
ولی آیا این رابطه، لزوما، به تمایز شخصی ذات الهی و ذات انسانی مسیح می انجامد؟ (یا در زبان ساده، ذات انسانی مسیح را نیز متشخص خواهد کرد؟) خیر! در آفرینش، رابطه، لزوما تشخص را به همراه ندارد. برای مثال، یک تکه سنگ بزرگ، در رابطه با سنگی کوچکتر، بزرگ خوانده میشوند، بدون اینکه این دو تکه سنگ، شخص دانسته شوند. [2] [3]
پس بر این اساس، واسطه گری مسیح در طبیعت انسانی، میتواند تنها نبست به تشخص خدای پدر باشد.مشاهده کردیم که این موضوع الوهیت پسر و روح القدس را سلب نخواهد کرد. همچنین واسطه گری میتواند نسبت به کل ذات الهی (هر سه اقنوم) باشد که در آن صورت ذات انسانی در رابطه با ذات الهی مسیح خواهد بود که در این نیز مشکلی نیست (چرا که طبایع انسانی-الوهی مسیح از هم متمایز اند و تمایز نیز تنها شرایط لازمه برای وجود رابطه و نسبیت میباشد)
بخش دوم نوشتار معترض پیرامون استدلال سوم ما بود. استدلال بیان میدارد که پدر، پسر را پیش از آفرینش دوست داشته. جناح مخالف پاسخ می دهد که پدر، بنی آدم را نیز پیش از آفرینش دوست داشته و برای این ادعا سه فراز ارمیا 3:31 ؛ افسسیان 1: 4-5 و رومیان 9: 10-13 را مثال میزند. ولی هیچ کدام از این فراز ها، بیانگر محبت پدر به بنی آدم ، پیش از آفرینش نمی باشتد. در مقاله ی زیر، به شرح گسترده ی این جستار، پرداخته ایم (توصیه میشود، برای مطالعه ی ادامه این مقاله، نوشتار زیر را حتما مطالعه بفرمایید):
اولین آیه ارمیا باب 31 آیه 3 بود که خداوند می گوید با محبت ازلی تو را دوست داشتم... وقتی از لغت" ازلی " استفاده می شود، ازلی به معنی چیزی که شروع ندارد و حتی جالب این است که جناب فیلیپ برای اثبات ابدی بودن کلمه از همین منطق استفاده کردند و حالا جالب این است که ایشان به این منطق خرده می گیرد. وقتی خدا می گوید با محبت ازلی، یعنی پیش از اینکه حتی اسرائیل به وجود بیاد خدا او را محبت كرد.
در باب دو مثال دیگر عرض کردند:
در مورد 2 آیه دیگر ما تفسیر اشتباهی نکردیم و بافت آیه به ما نشان می دهد که خدا قبل از تولد یعقوب او را دوست داشته است و گفتن اینکه پولس این منظور را نداشت عوامفریبی جدید جناب فیلیپ است.
این جملات، نشان از فرت بی پاسخی و درماندگی متعرض میباشند.
در ارمیا باب 1 آیه 3 اینطور می خوانیم "قبل از آنکه تو را در شکم صورت بندم تو را شناختم و قبل از بیرون آمدن از رحم تو را تقدیس نمودم و تو را نبی امتها قرار دادم".. در این آیه به زیبایی خدا نشان می دهد که چطور حتی قبل از اینکه ارمیا متولد شود او را شناخته و حتی او را تقدیس کرده و حتی او را به عنوان یک نبی انتخاب کرده است.
تصحیح میکنیم که آیه ی ذکر شده در ایه ی 5 آمده است و نه 3. در این آیه نیز سخنی از محبت نیست، بلکه شناخت و انتخاب که می تواند حتی در صورت عدم وجود ارمیا به انجام رسد، (چرا که فعلی درونیست) اما محبت به ارمیا، تنها میتواند در صورت وجود ارمیا به وقوع بپیوندد (چرا که فعلی برونیست) (شرح کامل این موضوع در مقاله ی فوق آمده است)
تقدیس ارمیا نیز مربوط به زمانی است وی در رحم مادرش وجود داشت. پس قیاس این آیه با یوحنا 17 قیاسی نادرست و مع الفارق است.
جالب این است که در کتاب مقدس اسمهای برگزید گان پیش از تولد آنها در کتاب حیات بره ثبت شده است (مکاشفه 8:13)
باز هم تصحیح میکنیم که فراز مد نظر در مکاشفه 8:17 آمده و نه 8:13. کتاب حیات نیز، پیوندی با محبت ازلی خدا به بشر ندارد. دفتر حیات، صرفا سنبل آگاهی مطلق خدا از آنانیست که به بهشت وارد خواهند شد. در زبان ساده، وجود نام شخصی در دفتر حیات، پیش از آفرینش، به این معناست که خدا پیش از آفرینش، از ورود آن شخص به ملکوت آگاه بوده است و این ارتباطی به محبت ازلی به آن شخص ندارد.
در باب مبحث لوگوس (که استدلال دوم ما باشد) عرض کردند:
درباره معنی لوگوس، هر خواننده انجیل یوحنا می داند که یوحنای رسول با دقت خاصی واژه های خود را گزینش کرده است. اغلب این واژه ها معانی متعددی دارند و مترجم ناگزیر باید یکی از آنها را برگزیند. واژه لوگس که مورد استفاده یوحنا است برای مخاطب یونانی زبان مفاهیمی چون خرد را در بر داشت. بعضی از دانشمندان 30 معادل را برای واژه لوگس پیدا کردند. در صورتی که لوگس را به عنوان ترجمه دقیق DAVAR و MEMRA در نظر بگیریم مشکل تثلیثیان تشدید می شود. چون DAVAR و MEMRA به عمل سخن گفتن اطلاق می شود و هیچگونه فضایی برای تمایز شخصی بین صادر کنند و صادر شونده باقی نمی ماند. که ما در این مورد با جناب فیلیپ مشکل نداریم. جناب فیلیپ با این اعتراف یکی از مشکلات ما را حل کردند.
معترض در این بخش، سخن پیشین خود (مبنی بر حکمت بودن لوگوس) را نقض کرده و صحه ای بر استدلال ما گذاشتند. البته گویا در این میان ما بدهکار شدیم!
تمام سعی ما در استدلال دوم (مبحث لوگوس) نشان دادن این بود که لوگوس، کلمه تکلم شده است و نه آنطوری که مودالیست ها میگویند: "حکمت" . حال در اینجا "کلمه ی تکلم شده" بودن لوگوس را تایید کرده اند و سپس فرموده اند که مشکل تثلیث تشدید شد و مشکل مدالیسم حل!
مبحث یوحنایی لوگوس، از بهترین فرنودها و اساس الاهیاتی تثلیث میباشد که بروشنی، تمایز پدر (متکلم) و پسر (کلمه) را نشان میدهد:
1. کلمه از متکلم صادر (تکلم) میشود.
2. (پس:) کلمه در رابطه با متکلم است.
3. پس کلمه و متکلم متمایز اند.
حال آیا این مبحث، به تثلیثیانی که به تمایز کلمه و متکلم باور دارند، خرده وارد میکند، یا مدالیست ها و پدران بدعت گذارشان که منکر تمایز این پدر و پسر اند؟
فرمودند:
که ما در این مورد با جناب فیلیپ مشکل نداریم.
اگر براستی چنین بوده و با تمایز کلمه و متکلم مشکلی نداشته باشند، پس جای دارد تا با تمامی دل و جان گرویدن ایشان به مسیحیت راستاگرا را تبریک و شادباش گوییم!
در باب تولد ازلی پسر فرمودند:
از توليد پسر در امروز صحبت كرديم در حالي كه جناب ف حتي يك آيه مستقيم براي زايش پسر در ازليت نياوردند و فقط بعضي از ؛آيات را آوردند و نتيجه گيري كردند كه اين يعني زايش پسر در ازل و يك سري تئوري پوچ ديگر نيز مطرح كردند.
در ابتدا جای دارد تا ذکر کنیم که منظور معترض از تئوری های پوچ، برهان ها کتاب مقدسی-منطقی ما در مناظره می باشند که گویا ایشان از درک کاملشان عاجز بوده اند.
اما در باب تولد ازلی پسر، لزومی نیست تا کتاب مقدس مستقیما و واژه به واژه آن را بیان دارد. تشخص خدا نیز در هیچ کدام از ایات کتاب مقدس، مستقیما به زبان نیامده؛ ولی شکی نیست که خدای کتاب مقدس، خدایی متشخص است و نه یک نیرو، چون برهمان . رسولان، بر وجود پسر پیش از آفرینش (= ازلیست) بار ها و بارها تاکید کرده اند، که نمونه یشان را میتوان در عبرانیان 2:1 ؛ یوحنا 3:1 ؛ کولسیان 1: 13 و 16 ؛ یوحنا 5:17 و یوحنا 24:17 یافت. وجود پسر، پیش از تجسم را نیز میتوان در آیات فروانی یافت که یوحنا 17:3 ؛ یوحنا 28:16 ؛ رومیان 3:8 ؛ امثال 4:30 مشتی نمونه خروار اند.
پس از آنجایی که پسر پیش از آفرینش و تجسم وجود داشته، مسلما، پیش از آفرینش و تجسم نیز مولود گشته، چرا که پسر، بدون تولد، معنایی ندارد.
جالب اين بود كه وقتي از "ما" پيدايش 26:1 نقل قول كردم جناب ف به بنده اعتراض كردند. اعتراض جناب ف از اين جهت بود كه او مي دانست كه تفسیر "ما" پيدايش 26:1 كه يكي از اصلي ترين آيات تثليثيان براي اثبات جدايي 2 اقنوم است در حقيقت مي تواند در اين مبحث خطرناك باشد چون تفسير ما در مقابل تمام "من " هاي خدا در كتاب مقدس قرار مي گيرد و به نظر مي رسد كه جناب فيليپ از ياد برده بود كه "ما" پيدايش 26:1 يكي از مهمترين آيات تثليثيان براي اثبات جدايي پدر پسر و روح القدس است . جناب فيليپ مي دانستند كه استفاده از اين آيه چقدر مي توانست در اين مباحثه براي او خطرناك باشد .
متاسفانه، متن فوق، از چیزی جز توهمات و خیالات معترض ناشی نشده است. ما از ضمیر جمع پیدایش 1 (در مناظره) استفاده نکردیم، چرا که نیازی به استفاده از آن ندیدیم. کل کتاب مقدس اساس الاهیات تثلیثی و ضد مودالیستی را در بر میگیرد که ما تنها سه فراز و آموزه ی آن را مطرح نمودیم.(رابطه ی پدرانه-پسرانه ی ازلی خدا ، مبحث لوگوس و محبت ازلی پدر به پسر)
مشخص است که بجز آن سه مورد، جستار های دیگری نیز چون فرستادن پسر از طریق پدر؛ تجسم پسر؛ گفتگوی و دعای پسر و پدر؛ تشخص یگانه ی مسیح؛ تصویر خدا بودن پسر؛ برابر بودن پسر با پدر در الوهیت؛ الوهیت پسر و ... نیز در کتاب مقدس تعلیم داده شده اند که همه گواه بر آموزه ی تثلیث و تمایز خدای پدر و پسر میباشد. ضمیر جمع "ما" در پیدایش نیز تنها یکی از این ده ها آموزه ی تثلیثی کتاب مقدس میباشد که چنانچه عرض شد، بخاطر محدودیت زمانی و مکانی در مناظره، نیازی به استفاده از آن ندیدیم.
ولی آیا ضمیر الهی "ما" در پیدایش، ضمیر "من" در اشعیا را نقض میکند؟
مدالیست ها چاره ای ندارد جز اینکه به ادعای تناقض گویی کلام خدا پناه ببرند چرا که در الاهیات اینان هیچ دلیلی بر آمدن ضمیر جمع برای خدا نیست.
اما آموزه ی تثلیث، به درستی، کثرت در خدا و ضمایر جمع بکار رفته را نسبت به تشخص های متکثر خدا می داند و وحدانیت وی و ضمایر مفرد بکار رفته را، نسبت به ذات اقدس واحد وی. پس بر خلاف تعالیم کذاب مدالیسم، در الاهیات تثلیثی، تضادی ما بین ضمایر جمع و مفرد بکارگرفته در خطاب به خدا نیست.
به طور کلی، مشاهده میکنیم که بدعت گذاران مودالیستی و جیزز اونلی چیزی جز ادعاهای غیر فرنودین و باطل در چنته نداشته و بدون شک با بکارگیری چنین شیوه ی آپولوجی، همچون پدرانشان، به نیستی تاریخ خواهند پوست.
امید است تا جلال حقیقت خداوند بر این عزیزان نیز بتابد.
«اگر در کلام من بمانید، براستی شاگرد من خواهید بود. و حقیقت را خواهید شناخت، و حقیقت شما را آزاد خواهد کرد.» (یوحنا 8: 31-32)
زیرنویس:
[1]
میبایست توجه کرد که جملات: "پدر تنها خداست" و "تنها پدر خداست" از نگر منطقی، بار معنایی متفاوتی دارند.
جمله ی نخست به این معناست که "پدر، تنها الوهیت را داراست" میبایست دقت کرد "تنها" نسبت به الوهیت آمده است و تفسیر جمله چنین خواهد بود که "الوهیتی که در پدر است، تنها الوهیت موجود است"
اما جمله ی دوم به این معناست که "تنها پدر، الوهیت را داراست". در اینجا واژه ی "تنها" در خطالب به پدر آمده و نشانگر این است که الوهیت، در هیچ شخص و چیزی جز پدر وجود ندارد و این جمله، با الاهیات کتاب مقدس، در تضاد است.
[2]
میبایست توجه داشت که الاهیات مسیحی، وجود تشخص های متمایز خدا را ، بر اساس رابطه درون ذاتی او میداند. ولی ما آن را صرفا در ذات خدا صادق میدانیم و مسلما و لزوما در آفرینش چنین نیست.
[3]
بنده در مناظره متوجه شدم که جناب مارکو، اصلا منظور ما از رابطه را درک نکرده و بکل تفکر دیگری از آن داشتند.
ایشان و بسیاری دیگر، رابطه را، همان رابطه ی شخصی و دوستانه و خانوادگی میدانند که بهترین واژه در توصیفش "معاشرت" (socializing) است. به همین دلیل، است که ایشان "گفتگو" را بهترین حالت رابطه دانسته بودند.
در صورتی که منظور ما از رابطه و رابطه مندی در خدا، رابطه مندی در سیاق منطقی میباشد و شاید واژه ی "نسبیت" بهترین واژه در شرح این قضیه باشد و این موضوع با "معاشرت" تفاوت بسیاری دارد.